معنی آنجا که زاده شده ام
حل جدول
فیلمی از مسعود آب پرور
آنجا که زاده شده ام
فیلمی با بازی سام درخشانی
زاده شده
متولد
آنجا که زاده شدم
فیلمی با بازی سولماز غنی
آنجا
هناک
قتل آن لاین، بدل، آنجاکه زاده شده ام
فیلمی از مسعود آب پرور
لغت نامه دهخدا
آنجا. (اِ مرکب، ق مرکب) از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب:
از آنجا به نزدیک مادر دوان
بیامد چو خورشید روشن روان.
فردوسی.
چو آنجارسید آن گرانمایه شاه
پذیره شدش پهلوان سپاه.
فردوسی.
هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه
هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه.
فردوسی.
یکی تخت جامه بفرمود شاه
که آنجا بیارند پیش سپاه.
فردوسی.
بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد. (تاریخ بیهقی).
- آنجا که، آن مقام. آن حال. حیث:
بکن شیری آنجا که شیری سزد
که از شهریاران دلیری سزد.
فردوسی.
آنجا که عقاب کندپر گردد
مرغابی تیزپر نخواهد شد.
عمادی شهریاری.
فرهنگ عمید
اشاره به جای دور، جایی، جایی که: عقاب آنجا که در پرواز باشد / کجا از صعوه صیدانداز باشد (وحشی: ۴۲۶)
فرهنگ معین
(اِ.) آن مکان، مکان مورد اشاره یا مورد نظر.
فارسی به انگلیسی
There, Thereat, Yonder
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
مکان مورد اشاره
معادل ابجد
447